نیزه‌سوار کوچک من سایه‌بان شدی

نیزه‌سوار کوچک من سایه‌بان شدی

[ سعید خرازی ]
نیزه‌سوارِ کوچک من، سایه‌بان شدی
همراه با عمو پسرم پهلوان شدی

باشد محال بی تو دگر زنده ماندنم
دستت کجاست حلقه کنی دور گردنم؟

آواره‌ام میانه‌ی هر شهر کرده‌ای 
شیرت نداده‌ام نکند قهر کرده‌ای؟

گفتم به نیزه‌دار گل لاله داشتی؟
یا تا به حال غنچه‌ی آلاله داشتی؟

من داشتم حرمله او را زِ من گرفت

نظرات