نشستم کنارت که من رو ببینی

نشستم کنارت که من رو ببینی

[ سیدرضا نریمانی ]
نشستم کنارت
که من رو ببینی
می‌خوام تا که از جات
بلند شی بشینی

نشستم کنارت
عزیزم نگام کن
شبیه گذشته
بخند و صدام کن

تو اصلا نباید
تو بستر بمونی
مگه قول ندادی
با حیدر بمونی

عجب روزگار
خوشی پیش رو بود
تو ذهن منو تو
چقد آرزو بود

ببین بچه‌هامون
دارن اشک میریزن
تو رو جون اینها
که خیلی عزیزن

عزیزم بلند شو
تو باید بمونی
تو باید غمای
علی رو بدونی

من آروم میگیرم
تو بشکن سکوتو
کی گفته که از من
بپوشونی روتو؟

من افتادم از پا
تو رنگت پریده
چرا زندگیمون
به اینجا کشیده

چرا با اشاره
جوابم رو میدی
دوباره با اشکات
نگو دل بریدی

نگات میگه دیگه
نمیخوای بمونی
عزیزم بلند شو
تو خیلی جوونی

 هنوزم لباسات
پر از بوی دوده
چرا زیر چشمات
سیاه و کبوده

برا من یه کابوس
همین بود یه روزی
ببینم تو بستر
تو داری میسوزی

پربازدید ترین شعر روضه سیدرضا نریمانی محرم و صفر حضرت زهرا (س)

پربازدید ترین شعر روضه محرم و صفر حضرت زهرا (س)

محبوب ترین محرم و صفر حضرت زهرا (س)

نظرات