
چه سخت بوده گرفتن آهن مسمار چه سخت بوده گرفته انار بر مسمار چه سخت بوده معطّل در آن شیار شدن به قامتِ گلِ حیدر، لباس گلدار است فتاده بر سر او فکر نونَوار شدن شبیه محسنش آتش کنارِ دَر خوابید ولی نداشت غم او سرِ مهار شدن مامور به صبرم از خداوند فهمید و به خانه آتش افکند مابین حیاط خانهی من زهرای مرا زدند و رفتند یک عمر در این محلّه باشی آقا و بزرگ و آبرومند بالا نبَری دگر سرت را در بر سرِ همسرت بکوبند افتاد به روی خاک و افتاد از صورت بچههاش لبخند مخفی شده ردّ پنج انگشت سه ماه تمام زیر روبند یک دنده شده است دندهی او خرد است اگر نخورده پیوند دیروز به مرگ خود دعا کرد حتی زِ حسین خویش دل کَند