
دری که بوسهگَه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربهی لگد وا شد بجای دسته گل، جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانهی معلّی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربدهی یک غریبه پیدا شد آهای سینهزنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت، سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و بلای زهرا شد ***** میزد مرا مغیره و یکتن به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمیزند بیش از همه به حال زینب دلم بسوخت مادر کسی مقابل دختر نمیزند ***** بد زدنت، جلو چشای حسنت ناحلةُ الجسم شدی و چقدر میلرزه بدنت بد میکشید، همش آه سرد میکشی تو هرچی داری و از قنفذ نامرد میکشی