
من ایستاده بودم دیدم که در افتاد حسن ناله میزد بابا مادر افتاد تو افتاده بودی درم روی بازوت دیدم هرکی رد شد لگد زد به پهلوت تو کوچه ها زخمم نمک خورده انگشتر خلعت ترک خورده درد منو هیچ کس نمیفهمه اشک منو هیچ کس نمی بینیه زهرام جلو چشمام کتک خورده دستامو از دستت جدا کردند تو شعله دنبال تو میگردم جوری زد و جوری زمین خوردی سنگینی دستاشو حس کردم دار و ندار زندگیم، چیزی بگو و حرفی بزن یازهرا... نیزه شکسته ها رو بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته