من گنه‌کارم امید است عفو بارانم کنی

من گنه‌کارم امید است عفو بارانم کنی

[ حاج منصور ارضی ]
من گنهکارم، امید است عفو بارانم کنی
آتش آوردم که مهمان گلستانم کنی

با خطایم آمدم، اما به درگاه کریم 
با بدی‌ها آمدم، کز جمعِ خوبانم کنی 

وای اگر یک‌بار از چشمت بیفتم، ای دریغ 
گر ز خود تردم کنی، بدبخت و حیرانم کنی

گر ببخشی نعمت است و گر نبخشی نِقمَت است
از تو می‌آید، ولی خوب‌است احسانم کنی

من علی مولائی‌ام، حُبَّش نجاتم می‌دهد 
جای کیفر بهتر است، لطفِ فراوانم کنی

گر دهی رخصت به ایوانِ نجف رو آورَم
تا که از طومار زوارِ علی جانم کنی

نام زهرا می‌برم آنقدر، تا راضی شوی
مادری هستم، خوشا مِنّا چو سلمانم کنی
 
مادرم انسیه‌ی حوراء و من وابسته‌اَش
روضه می‌خوانم که بر مظلومه گریانم کنی
 
رنگِ برگِ یاس، از طُرفه‌نسیمی خون شود
روضه‌خوانِ سیلی‌ام، خواهم چو طوفانم کنی

نظرات