مدینه مرکز پیکار نابرابر بود علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود به حفظ جان علی فاطمه سپر گردید قد خمیده او ذوالفقارِ حیدر بود نگاه زینب کبری به غربت مادر نگاه فاطمه بر اشک چشم دختر بود رخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود تنی که روی زمین افتاد، کوثر بود چهار کودک معصوم با تنی لرزان دعایشان به پدر، چشمشان به مادر بود چهل نفر به سر بَضعه پیمبر ریخت شرورتر ز همه قنفذِ ستمگر بود خدا گواهست که یک ضربه بر تنش نزدند به قصد کشتن او، ضربهها مکرّر بود به فتح خیبر و بازوی شیر حق سوگند که قتل دخت نبی، انتقام خیبر بود