بدون عطرِ خوشِ یاسِ تو بهاری نیست

بدون عطرِ خوشِ یاسِ تو بهاری نیست

[ حاج محمدرضا طاهری ]
بدون عطرِ خوشِ یاسِ تو بهاری نیست 
بدون محورِ خورشیدی‌ات مداری نیست

تو پشت‌گرمیِ پیغمبرِ مباهله‌ای 
شکست دادنِ این قوم با تو کاری نیست

به خانه‌داری‌ات بیتِ وحی محتاج است
وگرنه شأن بلندِ تو خانه‌داری نیست

اگر تو بانوی شهرِ منی، فقیری نیست
اگر تو روزیِ شهرِ منی، نداری نیست 

مباد صبح قیامت شفاعتم نکنی 
به غیر عاطفه از مادر انتظاری نیست

***
نداشت فرصت هیچ استخاره در کوچه 
نداشت مادرِ من راهِ چاره در کوچه 

شبیه بارش باران بی‌اَمان می‌ریخت 
از آسمانِ نگاهش ستاره در کوچه 

به رختِ آدمی اِبلیس بود ظاهر شد
چه‌ها کشیدم از آن بدقواره در کوچه

نه تازیانه، نه در، نه غلاف موی مرا 
سپید کرده فقط یک اشاره در کوچه

کسی نبود ببیند چگونه می‌پیچید 
صدای ضربه‌ی سیلی دوباره در کوچه

چه ضربه‌‌ای که از آن ضربه گوشه‌ی ابرو
گرفت بر لبه‌ی سنگِ خارِ در کوچه

چه ضربه‌‌ای که از آن ضربه بندبندِ دلم
شبیه نامت شده پاره‌پاره در کوچه

همین که مادرم افتاد در زمین 
افتاد نفس‌نفس نفسم در شماره، در کوچه

هنوز هم که هنوز است سخت می‌گردم 
برای یافتنِ گوشواره در کوچه

به زیر سقف نگیرید روضه‌ی مادر
به پا کنید فقط یادواره در کوچه

نظرات