شاه مرا، ضرب المثل کن

شاه مرا، ضرب المثل کن

[ حسین فروغی ]
شاه مرا، ضرب المثل کن
تمام زخم‌هایم را، عسل کن

برای این‌که از دستت نریزم
مرا آهسته آهسته بغل کن

سرم میل سفر دارد، عموجان
دلم میل پدر دارد، عمو جان

تمام سنگ‌ها، بر صورتم خورد
یتیمی دردسر دارد، عمو‌جان

(کش اومده تنت، چه وضعه پیکره
وقتی رسیدم گفتم، این علی اکبره)۲

سنگه لایه موهات، چه بد خورده گره
چی می‌شه این بدن که زیر اسبه، بی زره

زخمات پر از آتیشه، حرمه نفس‌هات گرمه
بهت نمی‌شه دست زد، که استخونات 

چرا به روی خاک، چاک چاک می‌افتی
بغل که می‌کنمت، روی خاک می‌افتی

حلال کن نوه‌ی فاطمه، عمویت را
شبیه قاب، دو دستم گرفته رویت را

اگر که باز کنم، باز می‌شود ...

خبر داری قاسم؟ چه بلایی اومد سرم
خبر داری قاسم؟ خون می‌چکه از معجرم
خبر داری قاسم؟چه مجلسی باید برم

دختر عمو ببخش، اگه اسیر درد می‌شی
دختر عمو ببخش، اگه بیابون‌گرد می‌شی

به جمال حسنی، دست درازی کردند
تازه داماد حرم، نیزه نقاب از تو گرفت

گریه‌ی تازه عروست، وسط صدها مرد
گریه‌ها در وسط بزم شراب از تو گرفت

به روی خونچه‌ی عقدش نوشته 
عروس آواره و داماد کشته

نظرات