بوی هجران میده این وادی

بوی هجران میده این وادی

[ حسین فروغی ]
بوی هجران می‌ده این وادی، که پر درد و عذابه
از همون لحظه که این‌جا اومدیم، حالم خرابه

از همون زمانی که رسیدیم کربلا، دل بی‌قراره
رحم کن به خواهری که جز تو، هیچ‌کس و نداره

می‌ترسم که، دلم بشه لبریز غم این‌جا
بگیرنت تو رو ازم، این‌جا
من بی تو میمیرم عزیزم

می‌ترسم که، صحرا بشه از خون تو گلگون
اگه بیاد روز جدایی‌مون
چه خاکی بر سرم بریزم

غم تو می‌کنه پیرم، حسین جان بی تو میمیرم

کاش‌که برگردیم مدینه، این‌جا نیست جای رقیه
وای اگر خاری بره این‌جا تو پاهای رقیه

خوب می‌دونم مقتل طفل رباب، این کویره
من یقین دارم که بی تو دخترت حتماً می‌میره

می‌ترسم که، بگیرن از چشای تو خوابو
حتی به روم ببندن این آبو
وای از دلی که می‌شده مضطر

می‌ترسم که، بسوزه قطعا دل این بی‌تاب
برا گرفتنه یه جرعه آب، به التماس میفتی آخر

نباشی از همه سیرم، حسین جان بی تو میمیرم...

نظرات