هر کسی رفت به دنبال تو راهش وا شد هر کسی بوسه به پای تو نزند رسوا شد آب محتاج لب توست نه تو محتاجش لب خشکیده تو داغِ دلِ دریا شد به خدا مثل تو در بین برادرها نیست به خدا داشتنت حسرت خواهرها شد اهل حاجت همهی سال به کس رو نزدند صبر کردند همه تا شب تاسوعا شد سرِ سال است مرد مسکینم مکش از دست خالیام دامن با تمامی شور و احساسم آرزومند کهف العباسم من ندادم به سکینه قَسمت ترسیدم یک نفر داد قسم در حرمت غوغا شد بنویسید اباالفضل بخوانید حیا بنویسید اباالفضل بخوانید وفا هیچ کس مثل اباالفضل نگیرد دستی بنویسید حاجات بخوانید روا بنویسید اباالفضل بخوانید خِجِل قول دادهست که آبی برساند امّا مَشک افتاد و تو افتادی و ارباب افتاد پای گهوارهی طفلی زنی از پا افتاد قول دادهست که آب میارد حرف ساقی دو تا نخواهد شد کار کارِ سنگ و تیر و نیزه و شمشیر نیست یک امان نامه علمدار حرم را زد زمین بعد عمری آبروداری درِ این خاندان تیری آمد آبروی مادرم را زد زمین اینجا که میشینی تو لالا میگی تا آسمونا نالهی من میره تو گریه بر بچهی خود میکنی آبروی بچههای من میره میون راه برگشتت به خیمه تو رو با نیزه بی انگیزه کردن همه میگن برادر مثل کوهه تو رو امّا مثل سنگ ریزه کردن نگفتم زود برگرد دیدی آخر تیرا با پیکرت لج کردن عباس خودشونو رسوندن به تنِ مَشک تا از تو گردنی کج کردن عباس بدون این قد و قامت اباالفضل زنها تو خیمه امنیت ندارن برای کوفیا خیلی میارزی بعیده از تنت چیزی درآرن فرات دور تو در حال طوافه شریعه واسه تو پایان حج بود ببین شرمندگی با تو چیکار کرد که حتی گردنت رو نیزه کج بود خاک پاتو به دنیا نمیدم اشک چشماتو به دریا نمیدم به تو قول میدم تمومِ دخترام بمیرن به اینا معجر نمیدن گر چه بی دستم ولی من دستگیر دستهایم نام من عباس مفتاحِ درِ بابُ الشِفایم مادرم قُنداقهام را دور زینب تاب میداد من اباالفضلم که درمان تمام دردهای بی دوایم **** آبرو داری کن، آبروی دو عالم **** ابوفاضل ابوفاضل..... ته گودال گر نمیماندی التماس سنان نمیکردم اگر عباس در کنارم بود وحشت از ساربان نمیکردم دم دروازه رسیدم سر من داد زدند ای اباالفضل بیا نیت دعوا دارند منم زینب که داغم را کران نیست اباالفضلی تر از من در جهان نیست چه میگویم که این رسم کَرم بود اباالفضلی تر از من مادرم بود با تو بودن روالمان بادا با تو بودن کمالمان بادا همه آوارهی توایم حسین شیر مادر حلالمان بادا