خزان زدست ولی همچنان بهار من است

خزان زدست ولی همچنان بهار من است

[ حسین فروغی ]
خزان زده‌است ولی همچنان بهار من است
تن تو تاب ندارد، ولی قرار من است

اگر چه تیغ به هم ریخته جمالت را
(هنوز ابروی تو عین ذوالفقار من است)۲

(به گریه ناله زدم فاطمه به داد برس)۲
(به خویش آمدم خواهرم کنار من است)۲

( علی دلم به بستن زخم سر تو می‌لرزید)۲
گرفت دست مرا عمه گفت کار من است

(ماهِ لیلا نفس بکش
جونه بابا نفس بکش

بابای پیرتو ببین
افتاده از پا نفس بکش)

(منو لیلا به روی چشم بزرگت کردیم)۲
عمر ما و قد و بالات منظم باشد

حرف ناموس وسط آمده، برخیز علی
عمه‌ات بی من و تو بی‌کس و محرم باشد

(ای غیرتی به خاطر زینب بلند شو)۲
نگذار از میان حرامی بَرَد تو را

(یک بار به پایت پدرت افتاد و)۲
(یک عمر به پای پدرت افتادی)۲

مخواه از من که دنبالت بگردم
در این صحرا به صد زحمت بگردم

زمان بردنت دلشوره دارم
نریزی از عبا دورت بگردم

ریز ریزی ولی عزیزی تو
چه کنم از عبا نریزی تو

نگاهت کردم اما درهمی تو
میان لخته خون‌ها مبهمی تو

تو را قطعه به قطعه چیدم اما
چرا هر جور می‌چینم کمی تو

اهل این خانه اگر چه همگی ممدوح‌اند
(اوج مداحی ما در علی اکبر خوانی‌است)۲

نام حسین و نام کرب و بلا هر دو دل رباست
نام علی اکبر از آن دل ربا تر است

با تو بودن روال‌مان بادا
با تو بودن کمال‌مان بادا

همه آواره‌ی توییم حسین
شیر مادر حلال‌مان بادا

نظرات