ندیده دیدهی تاریخ، چون تو بانویی که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که به حد توان در همه حال اراده داشت، وفا داشت، عزم و همت داشت چه بانویی که پس از دختر رسول خدا به هر زنی که تصور کنی، شرافت داشت گفتم از اینجا نبر ما را، ولی لج کرد و برد روی خیلیها به رویم وا شده، کاری بکن من سر یک روسری، صد بار سیلی خوردهام وای وای زینب... با کنیزم، سمت بازار کنیزان میروم فضه میفهمد، چهها بر ما شده پدر نزدیک بود دیشب، کنیز خانهای باشم یا مظلوم حسین...