(یکی دستور میداد: غارتش کنید خواهرش داد میزد: راحتش کنید)۲ دافع البلایا سنان سیلی میزنه به کعبه الرزایا دافع البلایا (غریب گیر آوردنت چکار کنم خدایا؟)۲ خون تو شد مباح (زخمی بیپناه)۳ دسته جمعی با هم میزدن شدید (یه نفر میگفتش: جایزهم بدین)۲ حرف بد شنیدم گشتم ولی دور و برم یه مَحرمم ندیدم حرف بد شنیدم به سختی نیزه از تن برادرم کشیدم کشتهی بیگناه (زخمی بیپتاه)۳ آرومت نزاشتن تو مقتل یه لحظه شمشیر پشت شمشیر نیزه پشت نیزه (گفتن به عیالت حرفای زننده)۲ میسوختن تو خیمه زنها زنده زنده حسین... (کوتاه نیومد گفتهام باهات راه بیاد راه نیومد)۲ من تاب ندارم تو تشنته ولی من آب ندارم صدا میکرد زینب مادرش را ببین دیر آمدی بردند سرش را