دویدم پشت تو دادم ز کف جاه و جلالم را به اشکم التفات نیست بنگر سن و سالم را بهای گوهر یاقوت را عریان را چه میداند لب از تیغ سنان بردار و راهت کن خیالم را تو یک طرف هزار یک پری رو به یک طرف سنگین شده است با تو ترازو به یک طرف هر گوشه از رخت زده ساز مخالفی چشمم به یک طرف و ابرو به یک طرف کار عشق من و تو سوختن است جان چرا فتیلش بدن است بابا از کنارم نمیتوان رفت غربت از هرچه بگذرد وطن است بابا غش کنم تا دوباره گریه کنم رفتن من برای آمدن است بابا جگرم پاره پاره شد آخر دیدی آخر حسینم حسن است بابا دارم امید باز برگردی هر چه باشد عقیق از یمن است آنکه رفت از برم جوانم بود این که برگشته است بخت من است