گره کور دگر وا شدنی نیست

گره کور دگر وا شدنی نیست

[ حاج حسن خلج ]
گره کور دگر وا شدنی نیست
با گریه هم این زخم مداوا شدنی نیست

ای پسر من پدر پیر تو اَم
پدر پیر و زمین‌گیر تو اَم

آری پدرت از پس هرکار برآید
این بردن تو تا حرم اما شدنی نیست 

گشتیم منو عمه در این دشت ولیکن
اعضای تو گمگشته و پیداشدنی نیست

*****

مکش پا بر زمین جگرم تیر می‌کشد
ای نور دیده پلک ترم تیر می‌کشد

می‌رفت پدر تا برود همره پسر
خواهر اگر به داد برادر نمی‌رسید

*****

جوانان بنی‌هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید

خدا داند که من طاقت ندارم 
علی را بر در خیمه رسانم

بگوید مادرش لیلا بیاید
تماشای قد اکبر نماید

نظرات