
سفرنامهی باران رسیده به لبِ خشک بیابان به جانسوزترین قصّهی دوران رسیده است به زینب سفرنامهی باران رسیده به سر روضهی هجران همان وادیِ طَف، مقتل یاران رسیده است به زینب آه بوی جدایی میآید از این صحرا شد کربوبلایی آرامِ دلِ زهرا سفرنامهی باران رسیده به اذان علیاکبر رسیده به رباب و علیاصغر رسیده است به زینب سفرنامهی باران رسیده به غریبی برادر رسیده به دلشورهی خواهر رسیده است به زینب آه خیمهی ارباب لبریز گل یاس است آه دلخوشی او چشمان عباس است آه بوی جدایی میآید از این صحرا شد کربوبلایی آرامِ دلِ زهرا