دلی که سوخت با حال خراب آتش نمیگیرد

دلی که سوخت با حال خراب آتش نمیگیرد

[ مهدی عزیزیان ]
دلی که سوخت با حال خراب آتش نمی‌گیرد 
که این میخانه و جوش شراب آتش نمی‌گیرد 

خس و خاشاک آوردند دریا را بسوزانند
حرامی‌ها نمی‌فهمند آب آتش نمی‌گیرد 

اگر آتش گرفت این در  ز گرمای وجود توست 
‌کدامین چوب پیش آفتاب آتش نمی‌گیرد 

زمانی کعبه را آتش زدند و همچنان قبله است 
اگر چادر بسوزد که حجاب آتش نمی‌گیرد 

تو که می‌سوختی محسن عجب آغوش گرمی داشت
از این غم هیچ کس مثل رباب آتش نمی‌گیرد

---

یک زن میان آتش و یک خانه قتله‌گاه
صدیقه سوخت فاتح خیبر نگاه کرد 

--- 

آخرین سرباز لشکر راهی از گهواره شد 
در میان خیمه‌ها یک مادری آواره شد 
این پسر را همچو زهرا بی هوا زد دشمنش
تا حسین بر خویش آمد پدید حنجر پاره شد

نظرات