بر شهیدی چنان تو گریه سزاست

بر شهیدی چنان تو گریه سزاست

[ حاج جواد حیدری ]
ای جان جهان، جهان جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان ادرکنی 
احیاگر هر دم مسیحا الغوث 
یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی 

********

بر شهیدی چنان تو گریه سزاست
گریه بر داغ اعظم تو رواست

نه سزا و روا که دین خدا
بر مدار غم تو پابرجاست

هرکه گریان کربلای تو نیست
روز محشر در آن میان تنهاست

کار هر کس که متصل به تو شد
گر گدازاده هم بوَد آقاست

درک حزن تو می‌کنم از دم
هرچه داریم جمله بی کم و کاست

روز محشر بیا بگو به همه
این همان خادم شکسته‌ی ماست

دست از من بگیر و زود مرو 
از تو اینگونه التفاط بجاست

ای که از نیزه سر زدی به فلک
که ز داغ تو عالمی به عزاست

سر برآرم ز آستانه‌ی اشک
قامتم گر شود به دست تو راست

اشک دارد برایتان چشمی
که فقط چشم‌های پاک تو خواست 

در جهان سِیر کردم و دیدم
جز غمت هرچه هست باد هواست

وجه رب کلُ من علیها فان
هر کسی با تو هست نامیراست

در بساط عزای محترمت
هرچه هست از عنایت زهراست

از یدالله می‌رسد انظار
پس عزاهای روضه از مولاست

از همان دم که تشنه جان دادی
عرق شرم بر رخ دریاست

هرکه می‌گوید از غم سر تو
کمر کوه‌ها همیشه دو تاست

امتش را نبی سفارش کرد 
به مودت، پس این چگونه سزاست

که تو را داغ بر جگر بنهند
حق آل رسول را چه اداست

********

خوشا آنان که با تو در تماسند
ز عطر و بوی تو سرمست یاسند

نه تنها در زمین در آسمان‌ها
تو را باب الحوایج می‌شناسند

دلی داره غلامت یا اباالفضل 
سند خورده به نامت یا اباالفضل 

همه مردای عالم اینو میگن
به قربون مرامت یا اباالفضل 

********

یا رب آبرداری نما
ساقیه این دشت را یاری نما

ساقیه کوثر بوَد بابای من
آب در خیمه نیارم وای من

حسین...

نظرات