مناجاتِ خدا یعنی اباالفضل دوا درمان، شفا یعنی اباالفضل میان مرقدش حس مینمایی نجف در کربلا یعنی اباالفضل قتیلِ آب گشتی یا اباالفضل به خون بیتاب گشتی یا اباالفضل چرا قبرت بوَد کوچک شنیدم زِ خجلت آب گشتی یا اباالفضل برو فکری به خال خیمهها کن مرا تنها در این صحرا رها کن برو خیمه دل زینب نلرزد تن سقّا به یک مویش نیارزد در کوفه بیشتر به قدّ تو نیاز بود