ای جان جهان و آسمان ادرکنی قیّوم زمین و زمان ادرکنی احیاگر صد دَم مسیحا الغوث یا حضرت صاحبالزمان ادرکنی **** صلّی الله و علیک یا مظلوم یا بابالنجاة الاُمّة مُحرّم آمد و ای دَم عزات هر چه از درون دل خود ترسیدم صد شکر که من مُحرّمت را دیدم هوای مِیکده را هر که مغتنم بشمارد بهجای نافهاش تیغهی عَلم بشمارد خوشا کسی که حریم طهور روضهی او را رواق جامعی از روضهی اِرم بشمارد قلوب ما همگی باب قبلهی حرم اوست رواق سلطنتش را اگر حرم بشمارد به پایبوسیِ زوّار او مَلک بشتابد ثواب آبلهها را قدم قدم بشمارد نهاد صورت خود را به روی صورت جونش خدا کند که مرا نیز محترم بشمارد گرچه سیهرو شدم غلام تو هستم خواجه اگر بندهی سیاهِ تو هستم فدای آن که حبیب است یا زُهیر خیامش هزار مرتبه جان داده است و کم بشمارد گدای دانهی تسبیح اشک فاطمه هستم خدا کند که مرا لایق کرم بشمارد هزار و نهصد و پنجاه تا ستارهی خود را به آسمانِ تنش تا سپیدهدَم بشمارد