نام تو وِرد زبان من، کوی تو دارالامان من... حجت ابنالحسن کجایی مُردم از این غم جدایی (ای عزیز زهرا) ۲ **** گرچه گستاخیست هر دم آمدن بر درگهت آیم و روبم به مژگان کحل از خاک درت دسترس گر نبوَدَم بر پای بوست بس همین آیم و بوسم نهانی آسمانِ درگهت یار گفتا بروب آن خاک درب گفتم به چشم گفتمش ریزم کجا گفتا به سر گفتم به چشم گفت با صد ناز اگر آید خدنگی تیری سوی تو جای ده با صد نیازش بر جگر گفتم به چشم گفت شاید حلقه بر در میزنم امشب تو را خواب را بر خود مده ره گفتم به چشم گفت چشم از ماسوا پوشیده سوی ما بیا گرچه در هر گام بینی صد خطر گفتم به چشم گفت ماه منکه یک دم کن گذر گفتم به چشم گفتمش آیم به پا گفتا به سر گفتم به چشم گفت جای دلبران باشد کجا گفتم به دل گفت اگر خواهد مأوای دگر گفتم به چشم گفت در راهم گذاری سر کجا گفتم به خاک گفت کن آن خاک را از اشک تر گفتم به چشم گفت دانی خاک راهم چیست گفتم طوطیا گفت آن را بایدت کحل بصر گفتم به چشم گفت ابروی من ماند به چه گفتم به تیغ گفت پس کن سینه را پیشش سپر گفتم به چشم در ته یک پیرهن از یاد دور افتاده آه کز نزدیکیِ بسیار دور افتادهایم گفتم ای دوست چرا از ما نهانی گفت او ای بسا بی ادبی که من از تو دیدهام **** گفتی بهت می میدهم کی میدهی کی میدهی گفتی بهت سر میزنم کی میزنی کی میزنی می به من کی میدهی کی به من می میدهی (کفتر مست توام بر سر دست توام) ۲