اشک است همدم دل حجران کشیدهها آخر سپید شد به ره تو چه دیدهها روزیِ اشک ما همه در چشمهای توست ای ناله دار تنگ غروب و سپیدهها تو ناز کن لیلیِ خیمه نشینِ عشق نازِ تو می کشند گریبان دریده ها آرام جان فاطمه برگرد از سفر چشم انتظار تو، همه قامت خمیدهها ایکاش امشبی که روی سوی کربلا مارا دعا کنی وسط برگزیدهها هجران به دام رنج و بلا میکِشد مرا آخر فراق کربُ بلا میکُشد مرا ********** تو ماهِ بی قرینه، کی میایی؟ سحرخیزِ مدینه، کی میایی؟ عزیزم، مادرت چشم انتظاره شفای زخم سینه، کی میایی؟ دلم خواهد غمینت باشم ای گل سرِ کوچه، کمینت باشم ای گل همون ساعت که تو از در درآیی چنان نقش زمینت باشم ای گل ******* بنویس که یک نفر به دادم نرسید بنویس که هرچه نامه دادم، نرسید بنویس قرارِ من و او جمعهی بعد امروز که هرچه ایستادم، نرسید ******* همین ساعت که ما داریم خواب وصل میبینیم کسانی آنطرف دارند پیش یار میمیرند شبی از راه میآید که میخوابیم و میمیریم همان شب عدهای هستند که بیدار میمیرند وصیت نامهام را مینویسم روی دیوارت گدایان غالباً پشت همین دیوار میمیرند