شب بود و میرفتند مادر را بشویند
1450
4
- ذاکر: مهدی عزیزیان
- سبک: شعر روضه
- موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
- مناسبت: شب بیست و ششم ماه رمضان
- سال: 1403
شب بود و میرفتند مادر را بشویند
با اشکها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
تطهیر میشد آب در واقع چراکه
با آب بی معنیست کوثر را بشویند
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پرپر را بشویند؟
گیرم که شستند و به خاکت هم سپردند
فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟
*****
(میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمیزند)
...
(ای بیکفن کمک، مادرتان را کفن کنم
باید کفننکرده دوباره کفن کنم)
...
(والشمرُ جالسٌ نفس مادرش گرفت
زینب تمام زندگیاش زیر نیزههاست)
...
(بالا که رفت چوب، سهساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد)
با اشکها جان پیمبر را بشویند
شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند
با اینکه باید ابتدا سر را بشویند
تطهیر میشد آب در واقع چراکه
با آب بی معنیست کوثر را بشویند
باران ضرر دارد برای یاس سالم
اینها چگونه یاس پرپر را بشویند؟
گیرم که شستند و به خاکت هم سپردند
فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟
*****
(میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمیزند)
...
(ای بیکفن کمک، مادرتان را کفن کنم
باید کفننکرده دوباره کفن کنم)
...
(والشمرُ جالسٌ نفس مادرش گرفت
زینب تمام زندگیاش زیر نیزههاست)
...
(بالا که رفت چوب، سهساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد)
نظرات
نظری وجود ندارد !