خوش بحال کسی که با یار است سینهاش بیقرار دلدار است دیده را بر حرام میبندد چشم هر کس که وقف دلدار است طاقتم طاق شد، کجایی پس مدت دوری از تو بسیار است منتظر نیستم ولی دل من کنج خال لبت گرفتار است (روسیاهم، ولی نگاهم کن گرچه وضعیتم اسفبار است)۲ احتیاج طبیب دارم من وضع من حال و روز بیمار است (به حساب دهنکجی مگذار گر گناهان من به تکرار است)۲ دور شد هر کسی ز آغوشت مستحق حرارت نار است کِی نظر میکند به نامحرم تا سحر دیدهای که بیدار است دورهی دوری تو، پیرم کرد بس که سخت است، بس که دشوار است شب و روز فراق تو انگار آسمان بر سر من آوار است کرم و خوبیات، جسورش کرد بندهی تو اگر گنهکار است گرچه ناقابل است این سائل با دل و جان تو را خریدار است واسطه شو، خدا گذشت کند از گناهان من که بسیار است (یابن الحسن...) ۳ نجفم دیر شد، نصیبم کن حرم حیدری که کرار است دم ایوان طلا، بهشت من است گرچه آنجا مقام ابرار است مثل سبحان ربی الاعلی یا علی بهترین اذکار است از نجف، سمت کربلا ببرم این تمنای من به اصرار است شب عبدالله است، عبدم کن بین گودال، یار بی یار است یازده سالهای که ثابت کرد که حسین از حسن سپر دارد مانده در قتلگه کنار عمو این که با او چه شد، ز اسرار است ماند و در مقتل مقرم رفت پیکرش زیر نعلها هم رفت