سالها در طلب سیم و زر دنیایم چه خجالتزده از گل پسر زهرایم به عمل کار برآید به سخندانی نیست مانع آمدن حضرت حجت ماییم او حسینیست ولی بی علیاکبر مانده غافل از فلسفهی مکتب عاشوراییم حال ما حال یتیمیست که از بیمِهری همه محتاج نوازشگری باباییم عصر غیبت به خدا کثرت ما وحدت ماست تا نیاید خبر از صاحبمان تنهاییم وعدهی آمدن منجی عالم حتمی ست چشم بر راه همه منتظر فرداییم آبرویی هم اگر هست ز آقایی توست ما همه نوکر این خانه ولی آقاییم کاش همراه خود این قافله را هم ببرد همه در آرزوی دیدن پایین پاییم روز هشتم شد و در راه به خود میگفتیم امروز به مجلس ختم حسینبنعلی میآییم