بعد از آن واقعهی کربوبلا پیش آمد سفر درد و غم و داغ و بلا پیش آمد چه بگویم که در این راه چهها پیش آمد این سفر بود که با هستی من بازی کرد قامتم خم شد و اسلام سرافرازی کرد روز عاشور چه گویم، به چه روز افتادم؟ داستانیست که هرگز نرود از یادم هجده مَحرم خود را همه از کف دادم کوه غم شد دل و چونان که ز پا افتادم ... این کشتهی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون، حسین توست ... پسر صد چاک دیدن بهتر از گم کردن دختر