آمده ام آبروی ریخته دو چکمه بر گردنم آویخته حاجیام اما نه چنان دیگران نیّت من نیّتِ حجِ غِران رو به منا کرده و تنها نیم برادر و پسر دو قربانیم مُحرم مو آمدهام بر مطاف تا که بگیرم از تو اذنِ طواف گفت بیا، می زِ کف ما بگیر سرِ خجالت زده بالا بگیر دوری تو زِ ما گناه تو بود بیا حسین چشم به راه تو بود ***