امشب نمکی به زخم دین بگذارم

امشب نمکی به زخم دین بگذارم

[ حاج علی انسانی ]
امشب نمکی به زخم دین بگذارم
آتش به پَرِ روحُ الامین بگذارم

نان‌آور هر شبی نیامد امشب
طفلان سرِ بی‌شام زمین بگذارند

خداحافظ ای کوفه ای شهرِ غم
که در کامِ من ریختی زهر غم

خداحافظ ای سجده‌گاه علی
که چشم تو مانَد به راه علی

چه شد که امشب شدی از لطف خود ناخوانده مهمانم
چه رازی حلقه‌ی در داند اما من نمی‌دانم

نمی‌گویم برایم سفره‌س رنگین فراهم کن
نگاه آخری بر اولین مظلومِ عالم کن

نمی‌گویم چه خواهد کرد خصمِ زشت‌خو با من
دخترم پیامی گر برای مادرت داری بگو با من

خداحافظ ای نان خشک و نمک
خداحافظ ای ماجرای فدک

خدایا ز کارم گره وا شده
خدایا دلم تنگ زهرا شده


******
چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید
هنوز ناله‌ی زینب به گوش می‌آید

چه کربلاست که بوی گلاب می آید
هنوز ناله‌ی طفل رباب می‌آید

چه کربلاست کز او بوی مشک می‌آید
هنوز ناله ز لب‌های خشک می‌آید

نظرات