شه سراپا گرم شوق و مست ناز

شه سراپا گرم شوق و مست ناز

[ حاج علی انسانی ]
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه‌ی چشمی به دان سو کرد باز

دید مشکین مویی از خیل زنان
بر فَلَک دستی و دستی بر عِنان

زن مگو مردآفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار

شه به جان از خواهر استقبال کرد
تا رُخش بوسد الف را دال کرد

از حرم تا قتله‌گه زینب صدا می‌زد حسین

زینب از خیمه نه بی‌تابانه رفت
حیدر از مسجد به سوی خانه رفت

نظرات