حاج منصور ارضی

از آن زمان که رسیدیم دلهره دارم

1798
12
از آن زمان که رسیدیم، دلهره دارم
شبیه ابر بهارم که اشک می‌بارم

حسین قول بده سایه‌ی سرم باشی
هرآنچه شد ته این قصه، در برم باشی

قرار قلب مرا صحبتی در اینجا برد
شنیده‌ام که کسی نام کربلا را برد

رسید آخر خط، غربتم پیاپی شد
تمام فرصت پنجاه ساله‌ام طی شد

بگو که معنی هجده هزار نامه چه شد؟
کسی نیامده حق را کند اِقامه، چه شد؟

هوا، هوای عناد است بین این صحرا
چقدر نخل زیاد است بین این صحرا

رقیه را نظری کن، چه ناز خوابیده
به روی دوش اباالفضل باز خوابیده

نشسته در بر گهواره‌ی علی اصغر
رباب خیره به رخساره‌ی علی اصغر

(تمام راه، کنارم حجابِ محمل شد)۲
برای من، علی اکبر رکابِ محمل شد

چقدر محضرت آرامش و امان دارم
دلم کنار تو قرص است، سایه بان دارم

منی که بند دلم را به تو گره زده‌ام
منی که در همه جا پابه پایت آمده‌ام

خدا نکرده کنارم اگر نباشی چه؟
زمان واقعه و دردسر نباشی چه؟

نخواه تا که ببینم میان گودالی
غریب مانده‌ای و تشنه کام و بی‌حالی

نخواه تا که عقب باشم و نظاره کنم
به التماس سوی قاتلت اشاره کنم

(چگونه صبر کنم پیکرت دریده شود؟)۲
چگونه صبر کنم تا سرت بریده شود؟

غریب ماندن تو می کشد مرا بس کن
گرفته جان مرا داغ هاهُنازت

فریاد یا محمدا، حسین رسید به کربلا...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش