آفتابی که از تجلّی، بی‌قرینش یافتم

آفتابی که از تجلّی، بی‌قرینش یافتم

[ حاج علی کرمی ]
آفتابی که از تجلّی، بی‌قرینش یافتم
در فَلک می‌جستم اما در زمینش یافتم

کیست این آرامِ جان، روح و روان، جانِ جهان
کآفرینش را به ذکر آفرینَش یافتم

این پیمبر صورت و سیرت، علیِ‌اکبر است
آن‌که حق را در جمال نازنینش یافتم

جانِ پیغمبر، حسین و او بُوَد جانِ حسین
در دلِ دریای دین، دُرّ ثمینش یافتم

زاده‌ی لیلا و مجنونش دلِ هر عاقلی‌ست
وارث طاها، سلیلِ یا و سینش یافتم

در کمال و در جمال و عِلم و حِلم و خُلق و خو
یادگار رحمتٌ لِلعالمینش یافتم

در شجاعت چون حسین و در سخاوت چون حسن
در عبادت همچو زینُ‌العابدینش یافتم

گرچه نامش در شمار چهارده معصوم نیست
لیک بر انگشتر عصمت، نگینش یافتم

گر نبود او را شهادت، بُد امامت را سزا
کز ولایت چون امیرالمومنینش یافتم

هاشمی و در جلالت بی‌نظیرش دیده‌ام
فاطمی و با ولایت همنشینش یافتم

از نبَرد کربلایش با چنان اِستادگی
دست و شمشیرِ علی در آستینش یافتم

در مسیر کربلا، کز لانبالی گل فشاند
پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم

از اذانِ صبحِ عاشورا برای اهل‌بیت
موج تسکین در صدای دلنشینش یافتم

شد روان بر رزم و با او شد روان جانِ حسین
این حقیقت در وداعِ آخرینش یافتم
****
رفتی اما تو بدان خونِ پدر گردنِ توست
تو مرا می‌کُشی از غصّه، نه اَعدا پسرم
پیش من چند قدم راه برو، سَرو قدم
تا کنم قدّ تو را خوب تماشا پسرم

بی‌خبرانه زدند، بی‌خبر افتاد
خوب که بی‌حال شد زِ پشتِ سر افتاد
در وسط قتلگاه تا پسر افتاد
در جلوی خیمه‌‌گاه هم پدر افتاد
****
اِرباً اِربا تنِ تو رو خاک صحرا دیدم 
خدا می‌دونه که تا بزرگ بشی خمیدم
از خیمه تا بدنت با زانوهام رسیدم
****
بمیرم محاصره شدی علی
دیگه محتاج زره شدی علی
تو خودت گره‌گشای عالَمی
پس چرا گره‌گره شدی علی

یکی پنجه توی گیسوت می‌زنه
یکی نیزه روی بازوت می‌زنه 
مادرم فاطمه رو صدا نزن
نیزه‌دار نیزه به پهلوت می‌زنه 

قطعه قطعه پیکر برگشت 
اکبر رفت و اصغر برگشت 
چشم خورد انگار قدّ و بالات
خندیدن به اشک بابات
****
کاشکی بشه باز پیش من پاشی
خیلی شده جسمت متلاشی

چه ریخت و پاشی شد
شبیه شدی به برگای پاییز
چه ریخت و پاشی شد
به خیمه اومدی ولی ریز ریز

گفتم دارم یه علی کنارمه همیشه
عصای پیریِ من، شکستی مثل شیشه
هرجوری می‌چینمت تنِ تو تن نمی‌شه

هر عضوی که رو‌به‌رومه نمی‌دونم که کدومه
گریه واسه غمت کردم، من با سختی جمعت کردم
****
اِرباً اِربا یعنی پاییزت کنن
کشته‌ی شمشیرای تیزت کنن
بعد از این‌ که تیکه تیکه کردنت
بشینن دوباره ریز ریزت کنن

نظرات