رسیدم، اشک ریختم، غصّه خوردم اگه زینب نمیاومد، میمردم خودم تعداد خنجردارها رو از اعضای علیاکبر، شمردم پا اینجا، دست اینجا، پیکر اینجا کلاه آهنیش اینجا، سر اینجا علی رو پخش کردن، اکبرو پخش علی اینجاست امّا اکبر اینجاست بدن اینجا، سر اینجا، گردنش نیست نه امّیدی به احیا کردنش نیست بنیهاشم رو خاکا خوب بگردین هنوز خیلی از اعضای تنش نیست ارباً اربا، بدنو میچیدن به اشکای، اربابم خندیدن تموم لشکرو تجهیز کردن تموم خنجرا رو تیز کردن تو رو با چنگ و دندون، حفظ کردم تو رو با چنگ و دندون، ریز کردن اثر از چشم دریاش نیست اینجا نشون از قدّوبالاش نیست اینجا چشا بالا و ابروهاش پایین چرا هیچی سر جاش نیست اینجا ارباً اربا، یعنی پرپرت کنن تیرهارو راهی پیکرت کنن ارباً اربا، یعنی اکبر باشیو دشمنا هزار تا اصغرت کنن ارباً اربا، یعنی نزدیک فرات پسرت رو بکشن جلو چشات بشینی گریه کنی، گریه کنی دشمنا هو بکشن بگن، گریه کنی