
شبای فاطمیه از غربتت صورتم کبوده مثل صورتت سینه میزنم برا صورتت الهی برات بسازم یه حرم با کبوترا به دورِت بپرمم وسطِ روضه و بعد سینهزنی تا میگم حُبُّ الحسین اَجَدمنی برمیگردی و نگاهم میکنی شبِ روضهات شبِ معراجِ منه بانی روضه حسین و حسنه جبرئیل به سینه و سر میزنه مادرم یه چند روزه مسافره بارشو بسته دیگه میخواد بره مثل یک پرستوی مهاجره مادرم از بابام داره رو میگیره زیر چادر دست به پهلو میگیره (ای مادرِ کَرم، بیبیِ بی حرم)۳ اُمُّ الحَسَنه اُمِّ زینبه میمیرم برات حسین حسین حسین