وقتی از خاک تو شفا برسد

وقتی از خاک تو شفا برسد

[ علی کرمی ]
وقتی از خاک تو شفا برسد
گر نگاهی کنی چه‌ها برسد

لحظه‌ی احتضار منتظریم
قدمت روی چشم‌ها برسد

دست ما را بگیر تا شاید
پای ما هم به کربلا برسد

(دست من گیر که این دست همان است که من
سال‌ها از غم تو بر سر و بر سینه زدم)

ما ز دست فراق خسته شدیم
یک نفر هم به داد ما برسد

همه شب‌های جمعه منتظرم
به حرم صاحب عزا برسد

ذکر میگفتی و سنان نگذاشت
تا به گوش همه صدا برسد

(نفسش را عجیب بند آورد
نیزه‌ای که سنان به پهلو زد

آن‌قدر تشنه بود لب‌هایش
دم آخر به شمر هم...)

*****
پیکرش که جدا جدا میشد
کار زینب خدا خدا میشد

کاش قبل از رسیدن زینب
شمر از روی سینه پا میشد

پیکرش را که پشت و رو کردند
زخم‌ها تازه داشت وا میشد

مثل دل کندن حرم با او
سر مگر از تنش جدا میشد

*****
با تیزی چکمه به اطراف تنش زد
بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد

نظرات