
حجّاج کربلا که زِ کعبه سلامشان صحرای کربلا شده بیتالحرامشان پرواز میکنند به دور امامشان لبریز گشته کاسهی صبر تمامشان در انتظارِ صبح گرفتند سر به کف از شوق مرگ بر لبشان خندهی شعف ناگَه امام، غنچهی معجزنما گشود با بهترین خطابه خداوند را ستود وانگاه رو به جانب انصار خود نمود کای بر وفا و غیرت و ایثارتان درود! ای عمر جاودانهی دنیا حقیرتان چشمی ندیده در همه عالم نظیرتان اینجا حسین و مکتب سرخ شهادت است میدان جاننثاری و عشق و ارادت است در بحر خون شنای شهادت، عبادت است بر رهروان عشق، شهادت، ولادت است اینجا عروج ما همه در خون تپیدن است جان دادن و جمال خداوند دیدن است اینجا سخن زِ نوک سِنان و سر من است اینجا برهنه روی زمین پیکر من است اینجا هزار پاره تن اکبرِ من است اینجا قرارگاه علیاصغرِ من است یا سینه پیش تیر شهادت سپر کنید یا اینکه مخفیانه از اینجا گذر کنید آن عاشقان جان به کفِ سخت، سختکوش آمد زِ فرق تا به قدم خونشان به جوش برخواست از حقیقتشان تا فَلک خروش گفتند: ای به راه غمت نیشِ نیزه، نوش! ما را به سینه زخم تو خوشتر زِ مرهم است حتی بهشت بیگل رویت جهنّم است فریاد زد حبیب که یا سیّدی یک جا زِ جای جست گفت یا سیّدی ما خارِ راهِ تو، تو عزیزِ محمدی با پارههای آتشِ دل آتشم زدی ماییم جاننثارِ تو، تو جانِ احمدی هفتاد بار اگر که بمیرم برای تو برخیزم و دوباره کنم جان فدای تو فریاد زد زُهیر که ای عرش را قرار سوزم اگر به راه شما گر هزار بار خاکسترم به باد رَود سوی کوهسار گردم دوباره زنده به اعجاز کردگار سر افکنم دوباره به پای تو یا حسین! سوزم هزار بار برای تو یا حسین! ریحانههای دامن گلخانهی عقیل گفتند: ای به دامنِ تو قدسیان دخیل عزّت اگر نه خارِ تو گردد، شود ذلیل ما سرسلامت و تو به خون خفته و قتیل؟ عباس گفت: سیّد من، ما کجا رویم؟ ای کعبه بیتو بگو ما کجا رویم؟ **** خیل ستمگران که دَم از جنگ میزنند بر پیکر امامِ شما سنگ میزنند گرگان کوفه بر بدنم چنگ میزنند از خونِ سر به ماهِ رُخم رنگ میزنند فرمود زندهام به کجا حمله میکنید؟ نامردها به خیمهی ما حمله میکنید؟ **** مقتل نوشتهست که بدجور کشتنش چیزی نمانده بود زِ رگهای گردنش مقتل نوشته روی تنش پا گذاشتند داغی عجیب بر دل زهرا گذاشتند شمر از صدای نالهی زهرا حیا نکرد در قتلگاه گیسوی او را رها نکرد والشمر جالسٌ نفس مادرش گرفت سر را بُرید و روبهروی خواهرش گرفت **** فشار داره میاره به سینهم پاشو کجا گذاشته شمر با ضربههای پشتِ همدیگه نفس برات نذاشته شمر کسی کنار تو نموند شمر موند با پا چرا تن تو رو برگردوند؟ چهارمین ضربه پنجمین ضربه وضع حنجر وخیمتر میشد ششمین ضربه هفتمین ضربه مادرش داشت بیپسر میشد **** مقتل نوشته ذبح گلویش حرام بود تا آخرین دقیقه نگاهش خیام بود **** عدّهای آمدند در گودال صورتش را به خیمه چرخاندند خواهرش سراسیمه آمد دست و پاگیر سر بریدن شد گفت بیرون کنید این زن را با تَه نیزه و غلاف زدند به سر و صورتش چنان زدند از خودم بیحسین سیرم من خنجرش را نشد بگیرم من دیر کردم سر تو را بردند جامهی پیکر تو را بردند **** رو خاک داغ صحرایی لبتشنه اما دریایی مظلومی آقا مظلومی تنهایی آقا تنهایی **** سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سرِ برادرِ زینب **** امشب بیا که بوسه زنم بر گلوی تو شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت ای کاش گلوت را نمیبوسیدم تقصیر من است پشت و رویت کردند