
از ازل در غمت عزادارم روسیاهم ولی تو را دارم تو فراوان شبیه من داری من ولی مثل تو کجا دارم در هر خانه را نخواهم زد من به ارباب خود وفادارم پیش مردم مرا خراب نکن به همه گفتهام تو را دارم هرچه دارد کریم مال گداست هرچه دارم من از شما دارم برسد پای من به کرببلا با اباالفضل حرفها دارم ای همه کارهی عزای حسین نمک سفرههای عاشورا تو چه کردی که عاشقت شدن ارمنیای روز تاسوعا به دو چشمان تو لقب دادند دو نگهبان زینب کبری زیر بار غمت خدا نکند بشکند پشت سیدالشهدا همه شب مادر تو اُمِّ بنین مُتَرَنِّم بود به وا وَلَدا رفت و دل اهل حرم حالی شد دست امیر لشگرم خالی شد یه جور با تیر زدن به چشم نازش کاسهی چشم پسرم خالی شد تیرو چطور با زانوهات کشیدی فاطمه رو به قتلگات کشیدی چطور با دستی که نداشتی چادرشو به روی چشات کشیدی عاقبت انتظارِ تو سر اومد سرت زمین نخورده مادر اومد نذاشت که روی نیلیشو ببینی تیری که از پشت سرت در اومد برخیز تا به خیمه مرا هم ببر چرا؟ طفلان من شکستن بابا ندیدهاند پشت و روی تنش یکی شده و زینب از دیدن تنش جا خورد این صدای شکستن سینه است زیر چکمه شد استخوانها خورد پیش پای خودش به خاک افتاد همه را با نگه پس میزد تکیه بر نیزهی غریبی داشت خسته بود و نفس نفس میزد نوبت یک حرامزاده شد و نوک سرنیزش به سینه نشست وزن خود را به نیزهاش انداخت انقدر تکیه زد که نیزه شکست