در ورودی جنت حریم ساحت توست بهشت گوشه دنج حیاط خلوت توست صدای پهنه لاهو ذکر یا زهراست میان عالم بالا همیشه صحبت توست پیمبری که نماد و اصول بندگی است زمان نافله ات محو در عبادت توست به استعانت لولاک امام یعنی تو ولایت علوی پس همان ولایت توست به فکر سفره همسایه های خود بودی چقدر رنگ عطوفت در این روایت توست غذای گرم حسن را فقیر کُویَت خورد همین نشانه ای از لطف بینهایت توست هنوز نان تنور تو قوط غالب ماست هنوز رونق اطعام ما به برکت توست فقط اجازه بده تا بگویمت مادر تمام لذت من دیدن محبت توست یکی ز مستمعین عزای تو جبرئیل خدای عزوجل روضه خوان هیئت توست توان نداشته ای تا سَری تکان بدهی ز درد شانه، شانه نشد موی زینبت توان نداشته ای تا سَری تکان بدهی همین نشانگر اوضاع پر وخامت توست هجوم کوچه باریک و میخ در آتش چگونه این همه غم در دل شهادت توست برای زنده موندن، تنها بهونمی تو نه ساله که عزیزم، بانوی خونمی تو میدونی این روزا علی، دلش به غم اسیره کدوم زنی از شوهرش، تو خونه رو میگیره پهلوی تو زخمی شده، برات علی بمیره خوشی من در این دنیا بمان نه برای من برای بچهها اینجا بمان از مدینه میرویم اصلاً بیا با ما بمان یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان التماسم را ندیده هیچکس حالا ببین زانوی بوتراب به خاک آشنا نبود برخاک التماس نشسته ام نگاه کن زهرا بمان و زندگیم را بهم نریز سنگ صبور من نرو از پیشم ای عزیز زهرا بمان و چهره غم را عبوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن ** من آن بی بال و پر مرغم که تو بال و پرم بودی دگر تنهای تنهایم تو تنها یاورم بودی هر آنکس داشت با من دشمنی دیدم تورا میزد قتیل انتقام جنگ بدر و خیبرم بودی اینجا یادم اومد من صف اول هر غزوه به میدان رفتم ولی اندازه تو زخم ندارم چجوری من پرمو بلند کنم از زمین همسرمو بلند کنم توی کوچه زدنت روم نمیشه پیش مردم سرمو بلند کنم (یا زهرا)