ما گداییم گدای کرم مادرمان

ما گداییم گدای کرم مادرمان

[ محمدرضا میرزاخانی ]
(ما گداییم، گدای کرم مادرمان)۲
جانمان هست بدهکارِ دمِ مادرمان

(چادر حضرت زهرا، همه سرمایه‌ی ماست)۲
سایه‌ی روی سر ما، علم مادرماست

(هر کجا، حرف علی ابن ابی طالب هست
به خدا هست همان جا، حرمِ مادرمان)۲

(کوری چشم فلانی و فلانی، تا ابد)۲
(فاطمیه نگذاریم کم مادرمان)۲

(من غم و مهر تو را با شیر از مادر گرفتم
تمام گریه کنان حسین مادری‌اند
شروع عاطفه‌ی اشک از مصیبت است)

از مشت خاک آدم و هوا که آفرید
ادریس، و شیث و، نوح و مسیحا که آفرید

همچون نبی پیغمبر عظما که آفرید
مثل علی امیر معلی که آفرید

بعدش که یازده گل زیبا که آفرید 
از خاک پایشان گل مارا که آفرید 

فردوس و عرش و فرش ثریا که آفرید
وقتی تمام عرض و سما را که آفرید

گفت ای نبی هر آنچه در عالم بنا شده
تنها به عشق حضرت زهرا به پا شده

او را، خدا برای خودش دلبر آفرید
محشر نمود و فاطمه را محشر آفرید

از بانوان هردو جهان، برتر آفرید 
از آسیه ز هاجر و مریم سر آفرید

او را برای عمت خود مادر آفرید 
(اصلا به عشق فاطمه، پیغمبر آفرید)۲

یاسم، ولی به چشم همه ارغوانی‌ام
سروم، ولی به چشم همه قد کمانی‌ام

(امروز قاتلم به ملاقاتم آمده
تا شهر را خبر کُند از بی‌مجالی‌ام)۲

اسماء سالخورده مرا راه می‌برد
پیری عزا گرفته به حال جوانی‌ام

ای مرگ تو مثل اهل محل بی‌وفا نباش
چشمم به راه تا که بگیری نشانی‌ام

روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون
اصلا حق من نبود و مهربانی‌ام

(این خانه حسرت اهل مدینه بود)۲
چشم حسود چه کرد با زندگانی‌ام

در آن مصاف نابرابر بود
تعدادشون از چهل تا بیشتر بود

تو افتادی به زیر در زهرا
اما نگات به سوی حیدر

یه خونه ای پر از عشق، یه زندگی ساده
من‌و تو و بچه‌ها بودیم یه خونواده

(نمی‌گذرم از اون‌که، خوشیمون‌و بهم زد)۲
نمی‌گذرم از اون‌که تو خونمون قدم زد

چشم نداشتن ببینن باهم خوشیم
داری میری و با این غم می‌کشیم

سه ماهه کارته پوشیه زدن
(کاشکی جاتو‌ منو سیلی می‌زدن)۲
****
سه ساله زندگیم‌و، منهای این دو ماهش
خیلی بهم خوش گذشت، جز روزای آخرش

(آرزومه دوباره، رو شونه‌ی عمو جون
بلند بلند بخندم)۲

(رفتی و بی سر و پاها همگی شیر شدند 
با منو عمه سر پوشیه درگیر شدند)

با کمک بابایی، شونه کنم موهام‌و
با گل سر ببندم

اما خیاله، رقیه باز بخنده بابا، این محاله 
کنیز به کی میگن بابا، برام سواله
کجا دیدی دستاش بلرزه، یه سه ساله

جوری زد غش کنم
چون می‌خواد خواهش ازش کنم

می‌گفت زدم بیچارش کنم
تا خون به دل عمش کنم

همش منو کشید، شبیه وحشی‌ها
همش میگم عمو، زجرو نبخشی‌ها

دیگه تو خرابه بندم نکنید
پریشون موی کمندم نکنید

بخدا خیلی سرم درد میکنه
دیگه از موهام بلندم نکنید

دستام مثل یک پیرزن می‌لرزه
اگه منو زدن با چوب و نیزه
به دیدن سر بابام می‌ارزه

سری که روبه رومی، بابامی یا عمومی؟
نشناختمت هنوزم، خودت بگو کدومی

یادته بابا
سوخت موهای قشنگی که می‌کردی شونه

(نه گل سر نیست)۲
اینایی که رو سرمه لخته خونه

(بد زدنم، با لگد زدنم
استخون پهلوم شکست)

عمه بیا گم شده پیدا شده، واویلا واویلا
کنج خراب شب یلدا شده، واویلا واویلا

پدر فدای سر نورانی‌ات، واویلا واویلا 
سنگ جفا که زد به پیشانی‌ات؟ واویلا واویلا

نظرات