برخیز اذان بگو به فراز حرم بلال

برخیز اذان بگو به فراز حرم بلال

[ محمدرضا میرزاخانی ]
(برخیز اذان بگو به فراز حرم بلال
خیلی دلم شکسته، دل مضطرم بلال)۲

(رفتی به مأذنه بگو از غربت علی)۲
من را زدند جلوی شوهرم بلال

(قدری بلند تر، شنواییم کم شده)۲
آسیب دیده دو گوشم، سرم بلال

یک تن نگفت این که کتک می‌خورد زن است
یک تن نگفت دختر پیغمبرم بلال

تنهایم و بر من یک دوست نمانده
از فاطمه‌ی من جز پوست نمانده

(پریشونی، دلت می‌خواد پا بشی نمی‌تونی)۲
میمونی، میری خودت نمی‌دونی
پریشونی پریشونی

از تو سایه‌ای هست، رو سر مستدامه
اون که توی کوچه، تو رو زد یه غلامه

دلخوشیم نفسی که میزنی شده
قدت دیگه منهنی شده

همه میگن قبرشو بکن
(زهرا دیگه رفتنی شده)۳

(زندگی روبراهی داشتیم چشمش زدند)

(این خانه حسرت همه اهل مدینه بود)۲
چشم حسود کرد چه با زندگانی‌ام

****
سه ساله‌ی زندگیم‌و منهای این دوماهش
خیلی بهم خوش گذشت، جز روزای آخرش

(آرزومه دوباره، رو شونه‌ی عمو جون
بلند بلند بخندم)۲
با کمک بابایی، موهام‌و شونه کنم
با گل سر ببندم

دیگه تو خرابه بندم نکنید
پریشون گیسو کمندم نکنید

بخدا خیلی سرم درد میکنه
دیگه از موهام بلندم نکنید

دیگه محاله، رقیه باز بخنده بابا، یه خیاله 
کجا دیدی دستاش بلرزه، یه سه ساله
کنیز به کی میگن بابا، برام سواله

جوری زد غش کنم
چون می‌خواد خواهش ازش کنم

می‌گفت زدم بیچارش کنم
تا خون به دل عمش کنمهم

ش منو کشید، شبیه وحشی‌ها
همش میگم عمو، زجرو نبخشی‌ها

دست عدو بزرگتر از صورت من است
یک ضربه زد دو گونه‌ی سرخم سیاه شد

****
هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد
حرم رقیه‌است

تنها حرمی که روضه خوان نمی‌خواد
حرم رقیه‌است

اومدم زیارتت با گریه، با زاری
تو هنوزم وسط بازاری
(خیلی حرفای نگفته داری)۲

سلام خانوم
ایتها صدیقة الشهیده
ای نوه‌ی مادر قد خمیده
گنبدتم مثل موهات سفیده

برید کنار می‌خوام سرو ببینم
زخمای روز اخرو ببینم

سری که روبرومی، بابامی یا عمومی
نشناختمت هنوزم، خودت بگو کدومی

آمدی با سر آمدی چه کنم
بین تشت زر آمدی چه کنم

بس که دیروز خیزران خورده
با لب پرپر آمدی چه کنم

بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
اینقدر قرآن نخوان، این چوب‌ها نامحرم‌اند
شب بیا ویرانه، هرچه خواستی قرآن بخوان

عمه گریونِ تو
توی دستامه دندونِ تو

نظرات