
ما گداییم، گدای کرم مادرمان جانمان هست بدهکارِ دمِ مادرمان چادر حضرت زهرا، همه سرمایهی ماست سایهی روی سر ما، علم مادرماست هر کجا، حرف علی ابن ابی طالب هست به خدا هست همان جا، حرمِ مادرمان کوری چشم فلانی و فلانی، تا ابد فاطمیه نگذاریم کم مادرمان ای گُل زیر گِلم یا زهرا به تو خوش بود دلم یا زهرا در قبر تو نگاهی ای قمر کنم با اشک چشم بهر تو شب را سحر کنم گاهی نظر به چادر خاکیت افکنم گاهی نگه به خون روی میخ در کنم از بهر نبش قبر تو یک عده آمدند اما دگر ز قبر تو دفع بلا کنم گفتم به آن جماعت بی دین خدا گواست از بهر قبر فاطمه سینه سپر کنم گر زیر و رو شود کمی از خاک قبر او این خاک را ز خون شما لیک تر کنم تا که زنند سیلی و بر هم نظر کنند دیدند این علی علیه بدر و خیبر است این خاک زیر و رو نشد اما به قتلگاه از مانم حسین، چه خاکی به سر کنم در زیر پای اسب، تنی زیر و رو شود ماندم چگونه از بر آن تن گذر کنم خبر آمد که فضه آمده است تا عیان ماه پشت ابر کند در بقیع ازدحام اوباش است هدف این است نبش قبر کنند روضهخوانان که میرسند اینجا در دل اضطراب میافتد تا که از نبش قبر میگویند یاد طفل رباب کنم به رویش خاک میریختم لحد ای کاش میچیدم تن تو دارم به خاک میسپرمو خون تم به اسمونا میدم من باید گهوارتو تکونی بدم ولی حالا شونتو تکونی میدم آنقدر نیزه زمین خورد، بدن پیدا شد نیزه در سینه نشست و خیمهها غوغا شد بنویسید که اینگونه شده سرگشته یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته تاب رفتن که ندارد به حرم، حق دارد پدر پیر خجالتزده مضطر گشته آنقدر نیزه زمین خورد، بدنش پیدا شد حرمله از همه انگار که بهتر گشته لالهی پیرهنشو چیکار کنم رگای گردنشوچیکار کنم جواب رقیه رو اگه بدم جواب مادرشو چیکار کنم جان من قول بده پیش کسی رو نزنی جان من قول بده زود برش گردانی حسین... میکرد به نِی اشاره میگفت رباب ای کاش نوک نیزه کمی کوچک بود