
به جوادش که ای سُرورِ فواد این شنیدم کنی ایاب و ذهاب از درِ کوچک ای بزرگ نژاد خود به حقی که بر تو دارم من کز پدر شد فریضه بر اولاد (بعد از این از درِ بزرگ درآ پدر و مادرم فدایت باد) ۲ تا رسد بیشتر به دامانت دستِ اهلِ نیاز و اهلِ مُراد ما گدایان به درگه کَرَمت بنشستیم با هزار مُراد هر چه هستیم خاکِ پای توایم بِاَبی اَنت یا امامِ جواد (اَنتَ بابُ المُراد ادرکنی)۲ (یا امامِ جواد ادرکنی)۲ آیهی هشتِ سورهی نوری به جوادالائمه مشهوری مظهرِ کاملِ امام رضا آفتابِ دل امام رضا کاظمینت درونه سینهی ماست نجف و مکّه و مدینهی ماست تو که بر خشمِ خَصم میخندی به روی دوست در نمیبندی تو که در هر دلی حرم داری تو که بر دشمنت کرم داری ای جوادِ چهارده معصوم دوستان را کجا کنی محروم؟ (اَنتَ بابُ المُراد ادرکنی)۲ (یا امامِ جواد ادرکنی)۲ لطفِ تو، عَجزِ ما بُوَد معلوم هر دو هستیم لازم و ملزوم کرم و جود تا اَدا گردد هر جوادی پیِ گِدا گردد تو جوادی و ما گِدای توایم ۲ هر چه هستیم خاکِ پای توایم ۲ جان به قربان دست و پا زدنت۲ دَم به دَم آب را صدا زدنت پشت در دستها به هم میخورد جگرش رفته رفته سَم میخورد یک جوان داشت دست و پا میزد پشتِ در آب را صدا میزد آدمِ تشنه تار میبیند همه جا را غُبار میبیند دَم به دَم آب را صدا زدنت جان فدای دست و پا زدنت ******* گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس۲ در این میانه فقط آب را صدا میزد برونه حجره همه پای کوبان، دست اَفشان درونه حجره یکی بود دست و پا میزد ******* (گیسو نکش به خاک دلی زیر و رو شود در این اتاق عاطفه پیدا نمیشود) ۲ گریه نکن بهانه به دستِ کسی نده با گریههات هیچ مدارا نمیشود خسته نکن گلوی خودت را برای آب با آب گفتن تو کسی پا نمیشود با ضربِ دست و پا زدنت دست میزنند جز هلهله جواب مهیا نمیشود باور کنم که درد نگرفته است صورتت این جای تنگ و این قد و بالا نمیشود خوبیِ پشت بام همین است ای غریب پای کسی به سینهی تو وا نمیشود با غربتی که هست، تو غارت نمیشوی نیزه به جای جایِ تنت جا نمیشود ******* (مثلِ خار و خَس در این سیلِ به راه افتادهایم۲ باز با هم آمدیم و باز با هم میخرند) ۲ (باز هم شیرِ حلالِ مادران تاثیر کرد بچهها دارند از بازار پرچم میخرند) ۲ عدهای دَم میکشند و عدهای دَم میزنند آن طرف هم پنج تن دارند از دَم میخرند گریه کن زهراست تنها ما سیاهی لشکریم با سیاهی شکلِ گریه را هم میخرند اولین گریه کنه مسلم رسول الله بود گریه بر دندانِ مسلم را مسلَم میخرند ******* ِسیر و سلوک من یعنی آواره بودن بیچاره بودن با وجودِ چاره بودن من دوست کوچه گرده شب شدن را شب تا سحر دلواپس زینب شدن را هر کس کسی دارد ولیکن من ندارم کاری به جز زانو بغل کردن ندارم اصلا ببین گلها توانِ خار دارند پرده نشینان طاقت بازار دارند برای خِیزَران لب را نیارید خدا نکرده زینب را نیارید حیرانم اما هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست من راضیم انگشتر من را بگیرند وقفِ کنیزی دختر من را بگیرند ******* عوضِ حنجر تو من چی بدم نذر انگشتر تو من چی بدم اگه بچههات رو بازار ببرن جوابِ مادرت رو من چی بدم کوفه لحظه لحظه تغییر میکنه آدم رو از زندگیش سیر میکنه خیلی از موهام سفید شد این روزا نگرونی آدم رو پیر میکنه ******* بابا هرگز نمیگویم از کشتن اَمانم بده تا سیر تو را بینم یک لحظه مدارایی بابا لب دختر را دختر لب بابا را تا صبح تماشا کرد آن هم چه تماشایی ******* مرا به فاتحهای قبل مرگ مهمان کن که دیده است که خاکش کجا، مزار کجا