ما را هر آنچه حضرت استاد یاد داد یک گوشه چشمِ کودک سلطان به باد داد جایی برای عرضهی حاجت نداشتیم ما را پناه، گوشهی بابالجواد داد دستش به کم نمیرود و کم نمیدهد کم خواستیم حاجت خود را زیاد داد بیهوده تا غروب پیِ کسب روزیام رزق مرا جواد همان بامداد داد **** سر را زِ خاک حجره اگر برنداشتی شکر خدا جواد که خواهر نداشتی خواهر نداشتی که اگر بود میشکست وقتی که بال میزدی و پَر نداشتی وقتی که زهر بر جگرت چنگ میکشید جز یا حسین نالهی دیگر نداشتی تو تشنهکام و آب زمین ریخت قاتلت لبتشنه بودی و چشم از آن برنداشتی (آرامتر ای غلام چرا خنده میکنی لبخند را زِ فاطمه شرمنده میکنی آه ای کنیز کِل نکِش اینقدر پشت دَر ناخن به زخم دل نکِش اینقدر پشت دَر) کف میزدند دور و برت تا که جان دهی کف میزدند و ناله به پیکر نداشتی کف میزدند دور تو اما به روی دست دستِ زِ تن جدای برادر نداشتی شکر خدا که پیراهنی بود در تنت یا زیر نیزهها تن بیسر نداشتی شکر خدا که لحظهی از هوش رفتنت خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی **** برگرد تا بر صورتت جا نگذارند برگرد تا بر چادرت پا نگذارند مهموما، أشهدُ أنَّک قُتِلتَ مظلوما نگران بودی تو نه فکر تیر و نیزه و سنان بودی فکر بیحیاییِ شمر و سنان بودی به فدای تنت آقا نگران کشتنت آقا **** (آرامتر ای غلام چرا خنده میکنی لبخند را زِ فاطمه شرمنده میکنی آه ای کنیز کِل نکِش اینقدر پشت دَر ناخن به زخم دل نکِش اینقدر پشت دَر)