ما را هر آن‌چه حضرت استاد یاد داد

ما را هر آن‌چه حضرت استاد یاد داد

[ محسن عرب‌ خالقی ]
ما را هر آن‌چه حضرت استاد یاد داد
یک گوشه چشمِ کودک سلطان به باد داد

جایی برای عرضه‌ی حاجت نداشتیم 
ما را پناه، گوشه‌ی باب‌الجواد داد

دستش به کم نمی‌رود و کم نمی‌دهد
کم خواستیم حاجت خود را زیاد داد

بیهوده تا غروب پیِ کسب روزی‌ام
رزق مرا جواد همان بامداد داد
****
سر را زِ خاک حجره اگر برنداشتی 
شکر خدا جواد که خواهر نداشتی

خواهر نداشتی که اگر بود می‌شکست
وقتی که بال می‌زدی و پَر نداشتی

وقتی که زهر بر جگرت چنگ می‌کشید 
جز یا حسین ناله‌ی دیگر نداشتی

تو تشنه‌کام و آب زمین ریخت قاتلت
لب‌تشنه بودی و چشم از آن برنداشتی

(آرام‌تر ای غلام چرا خنده می‌کنی
لبخند را زِ فاطمه شرمنده می‌کنی

آه ای کنیز کِل نکِش اینقدر پشت دَر 
ناخن به زخم دل نکِش اینقدر پشت دَر)

کف می‌زدند دور و برت تا که جان دهی
کف می‌زدند و ناله به پیکر نداشتی

کف می‌زدند دور تو اما به روی دست
دستِ زِ تن جدای برادر نداشتی

شکر خدا که پیراهنی بود در تنت 
یا زیر نیزه‌ها تن بی‌سر نداشتی

شکر خدا که لحظه‌ی از هوش رفتنت
خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی
****
برگرد تا بر صورتت جا نگذارند 
برگرد تا بر چادرت پا نگذارند
 
مهموما، أشهدُ أنَّک‌ قُتِلتَ مظلوما

نگران بودی
تو نه فکر تیر و نیزه و سنان بودی 
فکر بی‌حیاییِ شمر و سنان بودی

به فدای تنت آقا
نگران کشتنت آقا
****
(آرام‌تر ای غلام چرا خنده می‌کنی
لبخند را زِ فاطمه شرمنده می‌کنی

آه ای کنیز کِل نکِش اینقدر پشت دَر 
ناخن به زخم دل نکِش اینقدر پشت دَر)

نظرات