جواد تویی، لطف و محبّتِ زیاد تویی اون که جوابِ رَد نداد تویی، جواد تویی گدا، منم، از خوبانِ عالَم جدا، منم سائلِ مشهد الرضا منم زمزمهی حسینتو دوست دارم غروبِ کاظمینتو دوست دارم کسیو که یه عمره تو این عالم مونده به زیر دِینتو، دوست دارم جواد تویی، لطف و محبّت زیاد تویی اون که جوابِ رَد نداد تویی، جواد تویی غریب شدی، تو خونه بییار و حبیب شدی روضهخونِ شیبُ الخضیب شدی، غریب شدی کَسی نبود، دورهت کردن چندتا زنِ حسود گُل ریختن رو سرت، ولی چه سود، کسی نبود مثلِ حسن چشای خیست تاره داغ دلت خونِ نوکِ مسماره روضهی مادرو شنیدی اما حسن تو کوچه گشت پیِ گوشواره ای آقا ای آقا ای آقا... بمون بگم، واسه تو از داغِ جوون بگم از پیکر غرقِ به خون بگم، بمون بگم علی چی شد، رفتی تا برگردی، ولی چی شد؟ دیدم که بینِ مقتلی چی شد، علی چی شد؟ هلهله کردن همه غوغا کردن علی رو آخر اِرباً اِربا کردن پای عقیلهی بنیهاشم رو سَرِ علی به معرکه وا کردن وایِ من وایِ من ای حسین...