اِنّا لله و اِنّا اِلَیه راجعون، کشته شد زهرا اِنّا لله و اِنّا اِلَیه راجعون، علی شد تنها وا امّاه... اِنّا لله و اِنّا اِلَیه راجعون، کشته شد زهرا اِنّا لله و اِنّا اِلَیه راجعون، علی شد تنها اِنّا لله و اِنّا اِلَیه راجعون، روضه میخونن همه «یا یوماه» یا یوما... * * * * در اوّلِ ربیع، خزان شد بهارِ من ماهِ مرا به آخرِ ماهِ صفر زدند معنایِ ورشکسته بخواهی مرا بگو سرمایهی امیدِ مرا از کمر زدند دیدند با تو راه به جایی نمیبرند نزدیکتر شدند و سرت را به در زدند * * * * در افتاده، گمونم پشتش یه مادر افتاده لگدکاری کرده، با سر افتاده، در افتاده حق داره بیفته از این در، دردِ سنگین از رو در گذشتن، چهل نامردِ سنگین رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا تا که افتاد به روی بدنِ زهرا در افتاد و پا میکوبیدن رو در یهبند بیاجازه، با بگو بخند از زیرِ دری که سوخته بود فِضّه بیافتاده، گشته بود بلند ای وای از اون لحظهای که علی رسید زندگیشو روی خاک میدید تنها کاری که تونست کنه عباشو روی زنش کشید اِنّا لله و اِنّا اِلَیه راجعون...