شاد کن جانِ من که غمگین است رحم کن بر دلم که مسکین است نجفِ اولم به دل گفتم آن که شامت کند سحر این است ای جانِ عالم قربانِ سلطانِ ایوانِ نجف عاشق شد هر کس در عمرش شد یکبار مهمانِ نجف حسرتِ انبیاء شأنِ والای دربانِ نجف فردوسِ بَرین نجف، قلبِ زمین نجف ای قبلهگاهِ حضرتِ روحُالامین نجف پایتخت شیعهی اميرالمؤمنين نجف حیدر حیدر... تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف چون پادشاهی فقط از آنِ امیر نجف است الحمدللهِ الّذی جَعَلَنا مِنَ المُتمسّکین بولایةِ عینُ الیقین، روحُالامین عشقِ یلِ اُمُّالبنین هو یا اميرالمؤمنين ای کاروان، ای ساربان آهسته ران، من دزدِ شبرو نیستم من پادشاه عالمم! من تیغ رویارو کِشم علی یا علی...