دستاتو به دیوار میگیری راه میری هی آه میکشی آه میکشم کی میگه عمر تو کوتاهه آخه تازه اول راهه بمیرم که پشت در کشتن تو رو با بچه شش ماهه حال و روزتو دارم میبینم حال و روز علی رو میبینی چجوری تو رو زدن خانومم دو قدم راه میری میشینی خوشی از این دنیا ندیدی تو این عمر کوتاه خمیدی بستر پر خونه روی گونه یه نشونه مونده ای وای از تو کوچه فاطمه جانم تب تو زیاده میسوزی یاد غصههای دیروزی ولی حرف نمیزنی با من پیروهن برا کی میدوزی نگران حسینی میدونم نگران زینبم رفت از حال با همین دست شکسته زهرا بغلش کن تو میون گودال تو میگی بُنی زینب میگه اُخیَ وای مادر وای مادر وای مادر