با لگد انقدر در زدن حرمت این خونه شکست

با لگد انقدر در زدن حرمت این خونه شکست

[ حسین ستوده ]
با لگد انقدر در زدن حرمت این خونه شکست
ضربه‌های تند غلاف دستمو از شونه شکست

فضه فضه، فضه خُذینی
کار زنونه‌است جمع کن هر چی می‌بینی
فضه فضه، درد من اینه
لگدهاشون کارِ سقط جنینه

پشت در سوختم یک طرف
نفسم رو دود بند آورد
سویِ چشمام رفت پشت در
سرِ من از بس ضربه خورد

سوختم، سوختم، سوختم و مردم
خودمو از زیر در در آوردم
سوختم، سوختم، تا که بریدم
من خودم از سینه‌ام میخو کشیدم

کربلا پیدا می‌شه باز رد پا و چنگال گرگ
می‌رسه ارث مادری به نوه از مادربزرگ

خونِ خونِ پای رقیه
قل و زنجیره دستای رقیه
آتیش آتیش موی رقیه
مثل من می‌شه پهلوی رقیه
****
رها کنید این بدنو
دیگه جون نداره
انقده خون رفته ازش
دیگه خون نداره

ای شمر نمی‌سوزه دلت، واسه زخم و جراحتش
نشکن دیگه حرمتشو نکش پاتو رو صورتش

بازی نکن با این رگ‌ها، شمر ببُر تورو خدا
این همه گفتی ناسزا، شمر ببُر تورو خدا

کشتین عزیزِ دلمو چرا ول نکردین
انقده دو رو بره این بچه‌ها نگردین

دختر نداری مگه زجر، نکِش موی رقیه رو

نظرات