نشد خنده رُو لب‌هات جای این سالا بیارم

نشد خنده رُو لب‌هات جای این سالا بیارم

[ حسین ستوده ]
حلالم کن، حلالم کن گلم...
...
نشد خنده رُو لب‌هات جای این سالا بیارم
برا زخم تو مرهم از کجا حالا بیارم
از اون روزی که دیگه دست تو بالا نمیاد
نمی‌تونم سرم رو پیش تو بالا بیارم

خجالت می‌کشم از روی تو
خجالت می‌کشم زهرا ولی
همه رُو برمی‌گردونن ازم
تو روتو برنگردون از علی

این اشک مظلومیه، این گریه‌ی خواهشه
اشک منو بزن به زخمات شاید خوب بشه
تلخش نکن آخرش این عشق نُه ساله رو
خوب می‌شی و منم عوض می‌کنم این درو

حلالم کن، حلالم کن گلم...

*****
دلش می‌خواست یکی این خونه تُو آتیش بسوزه
دلش می‌خواست علی از داغ رسواییش بسوزه
تموم خاطرات بین ما خاکسترش موند
فقط گفتم الهی باعث و بانیش بسوزه

تو پشت در چرا رفتی گلم
شکست در، زیر در موندی چرا
چرا گفتی فقط فضّه بیاد
دل حیدر رو سوزوندی چرا

تقصیر من بود همه‌ش، با تو اگه بد شدن
از رُو دری که قاتلت شد همه رد شدن
ای سوره‌ی کوثرم، پا رفته رُو آیه‌ها
رفت آبروی ما جلو چشم همسایه‌ها

حلالم کن، حلالم کن گلم...

نظرات