ابوالفضل بختیاری

گفتم از آبی که می‌نوشند حتی اسب‌ها

504
2
گفتم از آبی که می‌نوشند حتی اسب‌ها
مَحرم لب‌های بی جانش کنم اما نشد

آنقدر گفتم که: مُنّو، مادرم هم گریه کرد
خواستم یک جرعه مهمانش کنم اما نشد

رو زدم بر حرمله گفتم: علی جان می‌دهد
رو زدم شاید پشیمانش کنم اما نشد

(از زندگی سیری
چند سالته کوچیک‌تر از تیری؟)۲

از زندگی سیری
داغ یه طفل سخته سر پیری

(تشنه جون دادی چرا
مگه عمو نداری؟)۲

یک سالت هم نشده تو آرزو نداری
آبی اگه برسه دیگه گلو نداری
****
(واسه مادر سر آوردی
سه تا دندون در آوردی)۲

با اشک از خون پاکت کردم
من مُردم تا خاکت کردم
****
روی یک دستم تنت بر روی یک دستم سرت
آه بفرستم کدامش را برای مادرت

حجم تیری که برای جنگ‌های سخت بود
آنچنان آسیب زد چیزی نماند از حنجرش

شرم دارم که بگویم تیر دشمن داغ بود
در حرم پیچید عطر و بوی یاس پرپرش

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش